انسانیت من خویشتن داری مداوم من است .   (نیچه)

همین یه جمله کافیه تا بفهمی که چی می خوام بگم...می خوام از دردایی بگم که هر روز حس می کنم و دم نمی زنم. آخه مگه آدم چقدر ظرفیت داره؟ ها ؟ چقدر؟ از کسی متنفر باشی و هر روز ببینیش و نتونی بگی؟ آخه تا کجا؟ به کی بگم که ازش بدم میاد ؟ هرروز می بینمش ، اسمش که میاد مو به تنم راست میشه ، نمی دونم چرا ولی فکر می کنم که بقیه فکر می کنن من یه چیزی از اون کم دارم ...در صورتی که اینطور نیست . من ازش خیلی سر ترم ! خیر سرم آدم بزرگی ام واسه ی خودم اما هنوز ته مایه های حسادت های احمقانه ی بچگی توی وجودمه... هنوز هم وقتی دوستای منو می کشه طرف خودش حسودیم میشه ... اینارو می گم تا بدونی یه هم کلاسی تا چه حد میتونه نفرت انگیز باشه !