دروغ!

دروغ شاید بزرگترین گناه نباشه، حداقل از نظر ما، اما به نظرم کثیف ترین گناهه! از یه جهت هایی هم خوبه ... طرف تا آخرین لحظه هم امیدشو به تو از دست نمی ده. ولی وای به روزی که یکی ازین دروغا رو بشه ...که دیگه دنیا به هم میریزه...اونوقته که با یه دروغ تمام حرفای راستتم از بین بردی و تمام پلای پشت سرتو خراب کردی... بعد دلت بیشتر میسوزه و میگی تهش که میخواست اینجوری بشه چرا بیشتر دروغ نگفتی تا حد اقل دلت نسوزه...ها ؟

رسالت من!

میکن هرکیس توی این دنیا یه رسالتی داره . رسالتی که بعد از اتمامش از دنیا میره. بعضی ها خیلی زود انجامش میدن و بعضی ها خیلی دیر... حالا شاید رسالت اون بچه ی مرده به دنیا اومده صبری بوده که به پدر و مادرش داده یا اون پیرمردی که بعد از ۹۳ سال میمیره رسالتش این بوده که بگه دنیا چقدر دوست داشتنیه! نمی دونم... نمی دونم رسالت من چیه یا اینکه کی انجامش میدم . شاید رسالت من همین نوشتن باشه ...اگر رسالتم نوشتن باشه ژس مرگ توی یک قدمی منه...شاید خیلی نزدیک تر...درست زیر دماغ مرگم... شایدم نه. چیزی که می خواستم بگم اینه که من دوست دارم هرچه زودتر رسالتم رو تموم کنم و برم ببینم اون دنیا چه خبره ...شاید اون دنیا واسه انجام رسالتمون پاداش میدن ...خب من رسالتم تموم شد . آره تموم شد...

بی پولی!

صبح به عشق چشماشونو باز می کنن و می گن خدایا پول نداریم تمام روز دنبال پولن و شب هم که میشه به یاد پول می خوابن... واقعا سرگرمیه خوبیه ...بی پولی رو می گم ...خدایا این سرگرمی رو از ما نگیر!!!

باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم
من میتوانم میشود آرام تلقین میکنم
حالم؟نه اصلأ خوب نیست!تا بعد بهتر میشود
فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم
سخت است اما میشود در نقش یک عاقل روم
شب نه دعایت میکنم نه صبح نفرین میکنم
من میپذیرم رفته ای و برنمیگردی همین!
خود را برای درک این صدبار تحسین میکنم
حالا نه تو مال منی نه خواستی سهمت شوم
این مشکل من بود و هست در عشق گلچین میکنم
کم کمک ز یادم میروی این روزگار و رسم اوست!
این جمله را با تلخیش صدبار تضمین میکنم