من و فریاد

دلم خیلی می خواد که برم یه جایی داد بزنم...

یه جای آروم و ساکت که فقط من باشم و خودم و هوای دور و برم

میگن هرکسی توی زندگیش یه نفری رو داره که هیچوقت نیست (کافه متروکه)

برم یه جایی که صدا بزنم اون یه نفری رو که هیچوقت نیست...

درسته که چیزی عوض نمیشه

ولی حداقل دلم آروم میگیره و میگه :

یه تلاشی واسه برگشتنش کرد...

من و درد های مبهم

کسی به فکر من و دردهای مبهم نیست

هزار زخم در این سینه هست و مرهم نیست

بدون شرم به آیینه پشت خواهم کرد

که چشم آینه ـ حتّی ـ به عشق محرم نیست

ببین به خاطر چشمان تو رها شده ام

به برزخی که برایم کم از جهنّم نیست

ولی گلایه ندارم از این که برزخی ام

که گفته است که در برزخ آب زمزم نیست

همیشه آدم و اندیشه، دیدن حواست

نه اینکه حوا در انتظار آدم نیست

بدون بودن تو طرح باغ پوسیده است

پشت پنجره گلدان غرق گل هم نیست

بمان کنار دلم فرصت زمستان را

که با وجود حضور تو هیچ سردم نیست

نگاه کن به من و خواهش زلال وسپس

به دفتری که در آن عاشقانه ها کم نیست

همیشه شعر مرا عاشقانه زمزمه کن

که عاشقانه تر از شعر من  در عالم نیست

به قدر وسع خودم عشق در دلم دارم

مرا ببخش اگر نان و گل فراهم نیست

من رای خدا رو زدم...

بالاخره فک کنم اون همه عجز و لابه و گریه زاری هام به درگاه باری تعالی مقبول افتاد!!!

رایشو زدم! رای خدا رو زدم و عوض کردم! می دونی...قرار بود واسم یه کاری بکنه هی ملت عطسه می کردن و صبر می اومد! دیگه خسته شدم...بهش گفتم تو که می خوای واس من بکنی این کارو چرا اذیت می کنی؟!

خلاصه جونم که شما باشی واستون بگه گفتم یا این اتفاقه می افته یا هیچی!

اونم دیگه صبر نفرستاد!

حالا تو چی میگی؟ یعنی رایشو زدم؟؟؟

برای من و برای تو

براي زيستن دو قلب لازم است

قلبي که دوست بدارد و قلبي که دوستش بدارند

قلبي که هديه کند و قلبي که بپذيرد

قلبي که بگويد و قلبي که جواب بگويد

قلبي براي من و قلبي براي انساني که من ميخواهم

بغض های هر روزه

یه موقع هایی بغض بد گلوتو می گیره و تو دلت می خواد بگی که دلت از چی گرفته

اما می دونی با یک کلمه حرف زدن تمام اشکت سرازیر میشه

واسه همین صبر می کنی و دوباره بغضتو قورت میدی

چند دفعه میای رو غرورت پا بذاری اما بازم ترجیح میدی ساکت شی

دو سه دفعه که بغضت تلمبار شه ...

دست آخر خودش ... می ترکه...