میکن هرکیس توی این دنیا یه رسالتی داره . رسالتی که بعد از اتمامش از دنیا میره. بعضی ها خیلی زود انجامش میدن و بعضی ها خیلی دیر... حالا شاید رسالت اون بچه ی مرده به دنیا اومده صبری بوده که به پدر و مادرش داده یا اون پیرمردی که بعد از ۹۳ سال میمیره رسالتش این بوده که بگه دنیا چقدر دوست داشتنیه! نمی دونم... نمی دونم رسالت من چیه یا اینکه کی انجامش میدم . شاید رسالت من همین نوشتن باشه ...اگر رسالتم نوشتن باشه ژس مرگ توی یک قدمی منه...شاید خیلی نزدیک تر...درست زیر دماغ مرگم... شایدم نه. چیزی که می خواستم بگم اینه که من دوست دارم هرچه زودتر رسالتم رو تموم کنم و برم ببینم اون دنیا چه خبره ...شاید اون دنیا واسه انجام رسالتمون پاداش میدن ...خب من رسالتم تموم شد . آره تموم شد...