اولین بار من دو بیت از همین شعر آقای بهمنی رو توی روزنامه خراسان خوندم...و واقعا کولاک کرده بود...گشتم و پیدا کردم کل این شعر قشنگو... یه بار هم ایشونو توی تی وی دیدم و با این که از نزدیک هنوزم سعادت اینو نداشتم که ببینمشون ها! ولی دورادور با دیدنشون مراحل ذوق مرگی رو طی کردم. حالا بخونین این شعره رو :

با همه ی بی سر و سامانی ام      باز به دنبال پریشانی ام

طاقتِ فرسوده گیم هیچ نیست     در پیِ ویران شدنی آنیم

دلخوش گرمای کسی نیستم     آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سالها      تا تو کمی عشق بنوشانی ام

آمده ام بلکه نگاهم کنی   عاشق آن لحظه ی توفانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم     تا تو بگیری و بمیرانی ام

حرف بزن ابر مرا باز کن    دیر زمانی ست که بارانی ام

حرف بزن حرف بزن سالهاست    منتظر لحظه ی توفانی ام

خوب ترین حادثه می دانمت  خوب ترین حادثه می دانی ام؟

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

ها … به کجا می کشی ای خوب من؟!
 ها … نکشانی به پشیمانی ام

دیدین؟ دیدین چه حالی شدین با خوندنش؟ گفتم که کولاکه و باور نکردین...

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4