شعری از...
سالها پنجره وا بودو نمیدانستیم
یار همسایه ما بود و نمیدانستیم
دل ما این دل مجنون دل صحرایی مست
ساکن شهر شما بود و نمیدانستیم
با همه رنج و عذابی که کشیدیم ز دوست
باز او اهل وفا بود و نمیدانستیم
گریه کردیم و سبک تر شده ایم از پر کاه
گریه هم عقده گشا بودو نمیدانستیم
شاعرشم ...لا ادری!!!
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۳/۲۸ ساعت 7:2 PM توسط زهرا صهبا
|