ما رو باش...
ما رو باش اسممونو رو چه درختی جا می ذاریم ...ما رو باش
قسمی جز اون دو چشم نامسلمون که نداریم ...ما رو باش
به هواداری تو شیشه ی میخونه رو با سنگ شکستیم نا رفیق
سنگ و شیشه اگه دشمن من و تو که موندگاریم ...مارو باش
چشم خشکیده داره به ناودون کوچه حسادت میکنه
ما به این بغض سمج گفته بودیم ابر بهاریم... مارو باش
غزل کوچه ما قلندرای پیر و عاشق که اینه
فکر تازه عاشق پیاده باش ما که سواریم ...مارو باش
شعر از : شهریار قنبری
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۳/۲۸ ساعت 7:29 PM توسط زهرا صهبا
|