ما رو باش اسممونو رو چه درختی جا می ذاریم ...ما رو باش

قسمی جز اون دو چشم نامسلمون که نداریم ...ما رو باش

به هواداری تو شیشه ی میخونه رو با سنگ شکستیم نا رفیق

سنگ و شیشه اگه دشمن من و تو که موندگاریم ...مارو باش

چشم خشکیده داره به ناودون کوچه حسادت میکنه

ما به این بغض سمج گفته بودیم ابر بهاریم... مارو باش

غزل کوچه ما قلندرای پیر و عاشق که اینه

فکر تازه عاشق پیاده باش ما که سواریم ...مارو باش

شعر از : شهریار قنبری