end همه ی شعرای حافظ خودمم!!!
اوف اوف ...
خیالت واقعا چه لطف ها که نمیکنه...این برادر حافظ هم چه حرفا که نزده! آدم تا میاد دستش بره طرف قلم...یهو یادش میاد حافظ قبلا یه چند بیتی راجع بهش گفته! مگه دستم بت نرسه حافظ!!! تو تموم احساس منو،تموم استعدادمو ازم گرفتی...
الهی خیر نبینی...
الهی تو اون دنیا به جز شاخه نبات خودت... هیچی بت ندن!
خب یه بار دیگه شروع میکنم...
من از آن روز که در بند توام آزادم...
میام ها!حافظ! منو مسخره نکنا! هی من سکوت میکنم...دهه! یک دفعه دیگه تو بیا وسط نوشتن من پارازیت بده تا آمارتو بدم شاخه نبات...عکساتم با اون ساقی تون!تو اینترنت پخش کنم!حالا ببین کی بهت گفتم!
میخوام شروع کنم (برای بار دوم عرض میکنم)...
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
من دیگه رفتم سراغ شاخه نبات... اصرار نکن...
من رفتم... ب
رو از جلوی در کنار...برو کنار...
در و بازکن بینم...
من رفتم!